سلام نمیدونم اخرین بار چه مطلبی رو نوشتم خیلی برام جالب بود اخرین نظر مربوط به سال 98 بود.اووووو چقد گذشته و من چقد تغییر کردم و هیچ ننوشتم  بیشترین تغییر اینه که من ازدواج کردم   واااااای چه چیزی یادم اومد اونم نحوه ازدواج کردنم. کلاسام و حفظم و کلی اتفاقات.اونقدر دور بودم از لب تاب که گاهی فک میکنم گوشیه و میخوام با لمس صفحه کلماتی رو بنویسم یا پاک کنم

مشهد

اینم بنویسم که یه سفر مشهد دی ماه با بچه های جامعه القرآن رفتیم عالی بود.من کلا سه بار رفتم پا بوس امام رضا ولی چون کوتاه بوده اون ارتباط لازم با امانم انجام نشده بود تو بارهای قبلی ولی ایندفعه خداروشکر با آقا عجین شدم و دوستش دارم و دلتنگ زیارتشم.غذای آقا رو خوردیم و خیلی اتفاقا جالب جالب افتاد

مشهد

اینم بنویسم که یه سفر مشهد دی ماه با بچه های جامعه القرآن رفتیم عالی بود.من کلا سه بار رفتم پا بوس امام رضا ولی چون کوتاه بوده اون ارتباط لازم با امانم انجام نشده بود تو بارهای قبلی ولی ایندفعه خداروشکر با آقا عجین شدم و دوستش دارم و دلتنگ زیارتشم.غذای آقا رو خوردیم و خیلی اتفاقا جالب جالب افتاد

سلام به همه کسایی که گاهی مثل خودم به وبلاگم سرکی می شن.از احوالاتم بنویسم که خوبم خداروشکر فردا که یه صفحه از سوره یوسف حفظ کنم میشم حافظ۱۳ جز.۸ماه کار آموزی سر کلاس بچه ها بودم و در کنارش تو زینبه محلمون برا دختر بجه ها روزای یکشنبه بو دوشنبه کلاس گذاشتم که تقریبا روخوانی کامل سوره یس بود و ۱۶ سوره آخر جز سی بیشتر بچه ها حفظ کردن و سه نفری هم  که تقریبا۱۰ سوره براشون مونده که جز ۳۰شون کامل بشه.اگه زنده باشم بعد عید بازم ادامه میدم حداقل یه روز در هفته چون واقعا بچه‌ها مشتاقان و فراغت خوبی هست براشون و ازون بهتر اینکه بعضی مادرا هم راضی بودن ان شاءالله که خدا خودش هم راضی بوده باشه و کارند با همه بدی هام ازم بپذیره.باید دوره بزم قم که خودم بتونم کلاس بگیرم خلاصه هرچی خیره.عید مثل همیشه قراره بریم ولایت😉آبدانان استان ایلام که خیلی خوش میگذره .دیگه حرفی ندادم یعنی حرف زیاده ولی جای گفتنش نیست.می سپارمتون به خدا و ندیده براتون دعای خیر میکنم شما هم دعاگوی من باشین

دوست دارم کمی راجع به ازدواج بنویسم ولی نمیدنم چی فقط میدونم براسم سخته,سخنه که وارد یه مرحله ای دیگه از زندگی بشم دوست دارم یکی واسم حرف بزنه کسی که حرفش برام حجت باشه ولی نیست همچین کسی واقعا نیاز به صحبت کردن دارم فقط میتونم بگم 

توکل برخدا

که به نظرم بهترین چیز هم همینه

دوست داشتید برام نظر بذارید.سپاس

دوست دارم کمی راجع به ازدواج بنویسم ولی نمیدنم چی فقط میدونم براسم سخته,سخنه که وارد یه مرحله ای دیگه از زندگی بشم دوست دارم یکی واسم حرف بزنه کسی که حرفش برام حجت باشه ولی نیست همچین کسی واقعا نیاز به صحبت کردن دارم فقط میتونم بگم 

توکل برخدا

که به نظرم بهترین چیز هم همینه

دوست داشتید برام نظر بذارید.سپاس

دوست دارم کمی راجع به ازدواج بنویسم ولی نمیدنم چی فقط میدونم براسم سخته,سخنه که وارد یه مرحله ای دیگه از زندگی بشم دوست دارم یکی واسم حرف بزنه کسی که حرفش برام حجت باشه ولی نیست همچین کسی واقعا نیاز به صحبت کردن دارم فقط میتونم بگم 

توکل برخدا

که به نظرم بهترین چیز هم همینه

دوست داشتید برام نظر بذارید.سپاس

اووووووه نزدیکای ا یک ساله چیزی ننوشتم.خودم نوشتاهامو نگاه میکنم واسم جالبه چون ادم گاهی اتفاقای مهم زندگیش هم یادش میره چه برسه به مسایل کوچیک خب حالا از خودم بگم:

کلاسا هندبال کاملا منتفی شد

قارچ دکمه ای نشد بزنم بی گدار به آب زد و هول هولکی بدون هیچ تجربه ای سریع وارد تولید قارچ صدفی شدم که اونم واسه خودش یا داستان بلند بالا داره که فقط میتونم بگم خسسسسسسسسستم کرد.دلیل شکستم هم نداشتن اطلاعات کافی و اعتماد سریع به کسی بود که قرار بود بصورت رایگان بهم آموزش بده یعنی شاید هم آموزش داد ولی اونجوری که نشون میداد و صحبت میکرد اصلا کار راحتی نبود بگذریم

ولی خوشبخخخختانخ هنوز کلاس قرانم ادامه داره و جز 8قران هستم که به جز 30تقریبا حافظ 9جز هستم اگه خدا بخواد.واز بچه اگه بخوام بگم که عالی هستن.یه مسافرت شیراز تقریبا بهمن 96با بچه های جامعه القران رفتیم.منو مامانم رفتیم عالی بود عالی میشه گفت یکی از بهترین سفرهام بود بلاخره همه بچه های قرانی بودن منم بیشتر از همیشه حس شوخ طبعیم گل کرده بود که کلاخیییلی میخندیدیم طوری خوش گذشت که همه لحظه شماری میکنیم برای سفر مشهد که با هم بریم ان شاألله

یه خبر دیگه اینکه با توجه به اینکه بیش از 5 جز حفظ شدم و علاقه ای که درام در حال گذروندن دوره کارآموزی برای مربی قران شدن هستم اول با توجه به روحیم کلاس پسر بچه هارو بهم دادن ولی بعد دیدن چون ماشاءلله شلوغن و سر کلاسشون نمیشه چیزی یاد گرفت الان دیگه میرم سر کلاس دختر بچه ها خداروشکر خوبه .کلا بچه ها وقتی قران میخونن خییلی میچسبه چه پسر چه دختر.  

 

اووووووه نزدیکای ا یک ساله چیزی ننوشتم.خودم نوشتاهامو نگاه میکنم واسم جالبه چون ادم گاهی اتفاقای مهم زندگیش هم یادش میره چه برسه به مسایل کوچیک خب حالا از خودم بگم:

کلاسا هندبال کاملا منتفی شد

قارچ دکمه ای نشد بزنم بی گدار به آب زد و هول هولکی بدون هیچ تجربه ای سریع وارد تولید قارچ صدفی شدم که اونم واسه خودش یا داستان بلند بالا داره که فقط میتونم بگم خسسسسسسسسستم کرد.دلیل شکستم هم نداشتن اطلاعات کافی و اعتماد سریع به کسی بود که قرار بود بصورت رایگان بهم آموزش بده یعنی شاید هم آموزش داد ولی اونجوری که نشون میداد و صحبت میکرد اصلا کار راحتی نبود بگذریم

ولی خوشبخخخختانخ هنوز کلاس قرانم ادامه داره و جز 8قران هستم که به جز 30تقریبا حافظ 9جز هستم اگه خدا بخواد.واز بچه اگه بخوام بگم که عالی هستن.یه مسافرت شیراز تقریبا بهمن 96با بچه های جامعه القران رفتیم.منو مامانم رفتیم عالی بود عالی میشه گفت یکی از بهترین سفرهام بود بلاخره همه بچه های قرانی بودن منم بیشتر از همیشه حس شوخ طبعیم گل کرده بود که کلاخیییلی میخندیدیم طوری خوش گذشت که همه لحظه شماری میکنیم برای سفر مشهد که با هم بریم ان شاألله

یه خبر دیگه اینکه با توجه به اینکه بیش از 5 جز حفظ شدم و علاقه ای که درام در حال گذروندن دوره کارآموزی برای مربی قران شدن هستم اول با توجه به روحیم کلاس پسر بچه هارو بهم دادن ولی بعد دیدن چون ماشاءلله شلوغن و سر کلاسشون نمیشه چیزی یاد گرفت الان دیگه میرم سر کلاس دختر بچه ها خداروشکر خوبه .کلا بچه ها وقتی قران میخونن خییلی میچسبه چه پسر چه دختر.  

 

اووووووه نزدیکای ا یک ساله چیزی ننوشتم.خودم نوشتاهامو نگاه میکنم واسم جالبه چون ادم گاهی اتفاقای مهم زندگیش هم یادش میره چه برسه به مسایل کوچیک خب حالا از خودم بگم:

کلاسا هندبال کاملا منتفی شد

قارچ دکمه ای نشد بزنم بی گدار به آب زد و هول هولکی بدون هیچ تجربه ای سریع وارد تولید قارچ صدفی شدم که اونم واسه خودش یا داستان بلند بالا داره که فقط میتونم بگم خسسسسسسسسستم کرد.دلیل شکستم هم نداشتن اطلاعات کافی و اعتماد سریع به کسی بود که قرار بود بصورت رایگان بهم آموزش بده یعنی شاید هم آموزش داد ولی اونجوری که نشون میداد و صحبت میکرد اصلا کار راحتی نبود بگذریم

ولی خوشبخخخختانخ هنوز کلاس قرانم ادامه داره و جز 8قران هستم که به جز 30تقریبا حافظ 9جز هستم اگه خدا بخواد.واز بچه اگه بخوام بگم که عالی هستن.یه مسافرت شیراز تقریبا بهمن 96با بچه های جامعه القران رفتیم.منو مامانم رفتیم عالی بود عالی میشه گفت یکی از بهترین سفرهام بود بلاخره همه بچه های قرانی بودن منم بیشتر از همیشه حس شوخ طبعیم گل کرده بود که کلاخیییلی میخندیدیم طوری خوش گذشت که همه لحظه شماری میکنیم برای سفر مشهد که با هم بریم ان شاألله

یه خبر دیگه اینکه با توجه به اینکه بیش از 5 جز حفظ شدم و علاقه ای که درام در حال گذروندن دوره کارآموزی برای مربی قران شدن هستم اول با توجه به روحیم کلاس پسر بچه هارو بهم دادن ولی بعد دیدن چون ماشاءلله شلوغن و سر کلاسشون نمیشه چیزی یاد گرفت الان دیگه میرم سر کلاس دختر بچه ها خداروشکر خوبه .کلا بچه ها وقتی قران میخونن خییلی میچسبه چه پسر چه دختر.  

 

اووووووه نزدیکای ا یک ساله چیزی ننوشتم.خودم نوشتاهامو نگاه میکنم واسم جالبه چون ادم گاهی اتفاقای مهم زندگیش هم یادش میره چه برسه به مسایل کوچیک خب حالا از خودم بگم:

کلاسا هندبال کاملا منتفی شد

قارچ دکمه ای نشد بزنم بی گدار به آب زد و هول هولکی بدون هیچ تجربه ای سریع وارد تولید قارچ صدفی شدم که اونم واسه خودش یا داستان بلند بالا داره که فقط میتونم بگم خسسسسسسسسستم کرد.دلیل شکستم هم نداشتن اطلاعات کافی و اعتماد سریع به کسی بود که قرار بود بصورت رایگان بهم آموزش بده یعنی شاید هم آموزش داد ولی اونجوری که نشون میداد و صحبت میکرد اصلا کار راحتی نبود بگذریم

ولی خوشبخخخختانخ هنوز کلاس قرانم ادامه داره و جز 8قران هستم که به جز 30تقریبا حافظ 9جز هستم اگه خدا بخواد.واز بچه اگه بخوام بگم که عالی هستن.یه مسافرت شیراز تقریبا بهمن 96با بچه های جامعه القران رفتیم.منو مامانم رفتیم عالی بود عالی میشه گفت یکی از بهترین سفرهام بود بلاخره همه بچه های قرانی بودن منم بیشتر از همیشه حس شوخ طبعیم گل کرده بود که کلاخیییلی میخندیدیم طوری خوش گذشت که همه لحظه شماری میکنیم برای سفر مشهد که با هم بریم ان شاألله

یه خبر دیگه اینکه با توجه به اینکه بیش از 5 جز حفظ شدم و علاقه ای که درام در حال گذروندن دوره کارآموزی برای مربی قران شدن هستم اول با توجه به روحیم کلاس پسر بچه هارو بهم دادن ولی بعد دیدن چون ماشاءلله شلوغن و سر کلاسشون نمیشه چیزی یاد گرفت الان دیگه میرم سر کلاس دختر بچه ها خداروشکر خوبه .کلا بچه ها وقتی قران میخونن خییلی میچسبه چه پسر چه دختر.  

 

اووووووه نزدیکای ا یک ساله چیزی ننوشتم.خودم نوشتاهامو نگاه میکنم واسم جالبه چون ادم گاهی اتفاقای مهم زندگیش هم یادش میره چه برسه به مسایل کوچیک خب حالا از خودم بگم:

کلاسا هندبال کاملا منتفی شد

قارچ دکمه ای نشد بزنم بی گدار به آب زد و هول هولکی بدون هیچ تجربه ای سریع وارد تولید قارچ صدفی شدم که اونم واسه خودش یا داستان بلند بالا داره که فقط میتونم بگم خسسسسسسسسستم کرد.دلیل شکستم هم نداشتن اطلاعات کافی و اعتماد سریع به کسی بود که قرار بود بصورت رایگان بهم آموزش بده یعنی شاید هم آموزش داد ولی اونجوری که نشون میداد و صحبت میکرد اصلا کار راحتی نبود بگذریم

ولی خوشبخخخختانخ هنوز کلاس قرانم ادامه داره و جز 8قران هستم که به جز 30تقریبا حافظ 9جز هستم اگه خدا بخواد.واز بچه اگه بخوام بگم که عالی هستن.یه مسافرت شیراز تقریبا بهمن 96با بچه های جامعه القران رفتیم.منو مامانم رفتیم عالی بود عالی میشه گفت یکی از بهترین سفرهام بود بلاخره همه بچه های قرانی بودن منم بیشتر از همیشه حس شوخ طبعیم گل کرده بود که کلاخیییلی میخندیدیم طوری خوش گذشت که همه لحظه شماری میکنیم برای سفر مشهد که با هم بریم ان شاألله

یه خبر دیگه اینکه با توجه به اینکه بیش از 5 جز حفظ شدم و علاقه ای که درام در حال گذروندن دوره کارآموزی برای مربی قران شدن هستم اول با توجه به روحیم کلاس پسر بچه هارو بهم دادن ولی بعد دیدن چون ماشاءلله شلوغن و سر کلاسشون نمیشه چیزی یاد گرفت الان دیگه میرم سر کلاس دختر بچه ها خداروشکر خوبه .کلا بچه ها وقتی قران میخونن خییلی میچسبه چه پسر چه دختر.  

 

دوست دارم همین آرامشی که تو زندگیم  هست ادامه داشته باشه و روز به روز بیشتر و خدایی تر بشه 

خیلی دوست دارم کارگاه قارچی که همیشه دوست داشتمو و برا آموزشش زحمت کشیدم داشته باشم و یا کار مستقلی که فقط خودم باشم و خودم. یعنی آقا بالا سری نداشته باشم و بتونم تموم قدرت و سلیقه و اعتقاد خودمو رو اون کار پیاده کنم ان شاالله  

دربارش ننوشته بودم ولی الان میخوام بنویسم.کلاس قرانم تغییر کرد یعنی ذیگه جور نشد برا بیشتر بچه ها که ادامه بدن یا لاقل نتونستن تو این کلاس بمونن روزای آخر فقط من و یه نفر دیگه بودیم اونم از کلاسی که 15نفری میشدیم و آخریا10و11نفر بودیم ولی کلاس خیلی باحال بود جوریکه من کم پیش میومد غایب باشم مگه خواب میموندم یا کار خاصی پیش میومدالان در حال حاضر رفتم تو کلاسی که تقریبا دو جز عقبتر من هستن یکی از بچه ها هم هست یکی دیگه هم قراراه بیاد.کلاس خوبیه ولی برامن که با بچه های کلام صمیمی بودم و کوچیکه کلاس بودم اینجا فرق میکنه.امیدوارم بقیه بچه ها هم بتونن یه جوری ادامه بدن شما هم برام دعا کنید بتونم محکمتر از همیشه ادامه بدم هم تجویدم خوب بشه هم لحن و هم سواد قرانیم.این راه رو برای همه دوستدارانش ارزو میکنم  یاحق

از چند روز قبل اینکه برم مسافرت تقریبا یک ماه میشه تمرین هندبال معلقه نمیدونم این وضع تا کی ادامه داره من واقعا دوست دارم خیلی جدی به هندبال اذامه بدم امیدوارم اگر خیره جور بشه و بریم تمرین 

سلام به کسی که نوشته های منو میخونه

چند وقتی بود وبلاگم به روز نشده بود راستش الان دارم میفهمم که نداشتن وقت یعنی چی چون اینقد سر خودمو شلوغ کردم که وقت وبلاگ نویسی ندارم.خداروشکر فعلا کلاس حفظ قرآنم ادامه داره و جزیی از زندگیم شده و میشه گفت اصلی ترین برنامه زندگیم.جز سی تمام جز یک و دو هم تمام شده و نیمه راه جز سه هستم که بشم حافظ 4جز از قرآن کریم و ان شاالله عمل کننده به قران ولو یک آیه.تقریبا 4ماه هست که من و خواهرم هندبال کار میکنیم یه مسابقه دوستانه هم با اندیمشک دادیم که من از کارکرد خودم حدود60تا70درصد راضی بودم یعنی بیشتر تو دفاع بودم چون مربیم ازم خواسته بود.ولی اگه کمی تو حمله هم فعال بودم عالی میشد ولی به هرحال اولین مسابقه جدی ورزشی تو زندگیم بود ولی زمان بازی اصلا استرس ندشتم ذر کل من خط زن تیم هستم و از ورزشم راضیم و کلا باهاش خوشحالم .راستی یه مسابقه کوچولو تو حفظ دادم و اول شدم .ولی اولین تجربه مسابقه قرآنی سازمان تبلیغات که شرکت کردم تقریبا استرس داشتم چون مسایقه از سه جز بود و من چند صفحه مونده بود تا سه جز بشم خودمو رسوندم ولی اونظوری که باید راضی نبودم از خودم و مقامی نیاوردم نمره من حدود 84از100بود ولی به قول مربیمون تجربه خوبی بود.

بعداز ظهرا هم میرم سر کار

گاهی خسنه میشم ولی خوب قرانم/ورزشم/کارم به هم وابسته هستن.روحم قران میخواد و قران هم بدنی سالم و جسمم هم ورزش میخواد و ورزشم هم جیبی که پول داشته باشه و جیبم هم کار میخواد

توکل به خدا و شکرش راضیم از زندگیم 

پارسال از چند ماه قبل برا باغچه رستورانم برنامه ریزی میکردم ولی امسال کلا بیخیالش شدم.بخاطر افکار های نامناسبی که پارسال به وجود اومد و امسال هم بیشتر خواهد شد .من زمانی که کارمو  شروع کردم بحث مالی برام تو اولویت نبود.من عاشق کار خوب و جالب کردن هستم و به نظرم کارم به نوبه خودش جالب بود.الان تا آهنگ سنتی میشنوم واقعا دلتنگ حال و هوای اون روزها میشم هرچند سخت سخت بود.ولی میخوام پا رو دلم بزارم وفقط دوست دارم زود نوروز بیاد و بره بینم چی میشه.من خودم چون به کارم علاقه دارم شاید بتونم خیلی از حرفهای اطرافیان رو هضم کنم ولی پدر و مادر من مجبور نیستن به چوب من بسوزن من راضی نیستم اونها به خاطر من یک ذره ناملایمتی رو تحمل کنن.خیلی بده با افرادی روبرو بشی که افکار پوسیده و فلجی دارن.....

حال این روزهام

خدا رو شاکرم که جزء1هم تموم شد و الان حافظ دو جزء از قرآن هستم.و خدا کنه یکی از عاملان واقعی کلام خدا باشم.و از خدا میخوام هر کی دوست داره حافظ بشه کمکش کنه و هر کی هم هنوز علاقه نداره علاقمند به حفظ و خود قرآن بش

و اینکه الان دارم به کلاس هندبال میرم خیلی ورزش نشاط آوریه یا حداقل برا من اینطور هست.چون خیلی وقت بود حسابی ورزش نکرده بودم.و خدا رو صدهزار بار شکر بچه ها همه خوبن.واینکه  بچه های کلاس قرآنم هم عالی هستن ندیدنشون دلتنگم میکنه.

جزء سی قرآن

خدا رو شکر بالاخره جزء سی قرآن تموم شد و منم به جمع حافظ ان قرآن وارد شدم.و در ادامه از جزء یک شروع میکنیم البته کسی که یه آیه هم بلد باشه حافظ هست.خدا کنه بتونم ادامه بدم هر روز بتونم یه گوشه ای از این آیات رو واقعآ بهش عمل کنم.و یک حافظ با معرفت باشم.نه فقط کور کورانه ادامه بدم و هیچی نفهمم.

خدایاخودت کمک کن و همونو هدایت کن.

کلاس قرآن

نزدیک به دو ماه هست که چزی تو وبلاگم ننوشتم شاید چیزی برای نوشتن نبود

الان دوست دارم کمی بنویسم درباره کلاس قرآنم خیلی خوشحالم که تا اینجا پیش رفتم و از خدا ممنونم.همیشه توی ذهنم اینجور کلاسا خشک و بدون انعطاف به نظر میومد ولی واقعا اینجور نیست و کلاس ما با وجود سن ها و لهجه و زبون های متفاوت واقعا جمعی صمیمی و عالی داره خدا کنه تا آخر اینطور بمونه دوره تجوید تقریبا تموم شده هرچند هنوز کاستی هایی داریم ولی بخاطر ذوقی که داشتیم  دوره حفظ رو موقت شروع کردیم و داریم آروم آروم پیش میریم که هم تجویدمون کاملا خوب بشه و هم حافظ بشیم هرچند 5صفحه شده ولی کلام خدا یک آیه ازش هم ارزش داره

خدا را شکر نمردیم   و ما هم کربلایی شدیم

کربلا

ای کاش واقعی باشه رفتنم به کربلا

دو سه هفته دیگه عازم کربلا هستم

خدا کنه بشه و اگر هم زیارتی بود واقعی باشه

                       

این هم عکس از باغچه رستوران در نورز 95

 

حس میکنم دیدم به زندگی داره عوض میشه و همین دید داره توی ذهنم اهداف زندگیمو تغییر میده.یکیش اینکه دوست دارم رو نفسم غلبه کنم و اگه سال دیگه زنده بودم بی خیال رستوران بشم.دوست دارم برم سراغ کارایی که اول واسه آخرتم خوب باشه بعد واسه دنیام

این عکس حوضی هست که خودم درستش کردم البته از مجله اینترنتی قمر هم استفاده کردم

اینم یه عکس از کار امسالم

دیشب با کلی خستگی و رضایت از کارم برگشتم خونه چون خسته بودم چیزی ننوشتم الانم زیاد نمینویسم کار دارم به موقع هم مینویسم هم عکس میزارم

اگه خدا بخواد یکی دو ساعت دیگه میرم آبدانان زیاد نمیتونم بنویسم چون عجله دارم و کاراما باید انجام بدم و چیزی یادم نره

اگه تو ایام عید اینترنت بود آپ میکنم و گرنه وبلاگم به روز نمیشه تا بعد از تعطیلات

دوستان برام دعا کنید

خدایا به امید خودت که بهترینی